کد مطلب:3838 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:403

مطلب دوم : درجات و مراتب اهمیت علوم دینی و مسائل مربوط به آن
احكام علوم و دانشهای دینی از لحاظ اهمیت درجات و مراتب آنها به سه مرحله تقسیم می گردند:

1- وجوب عینی .

2- وجوب كفائی .

3- سنت و استحباب .

الف - واجب عینی :

عبارت از امر واجبی است كه اداء و انجام آن جز به صورت واجب عینی امكان پذیر نباشد (یعنی اداء آن به وسیله عده ای از افراد، موجب سقوط تكلیف از دیگران نمی شود) و باید گفت منظور از حدیث (( (طلب العلم فریضة علی كل مسلم ) )) (560) این است كه تحصیل علم و دانش بر هر فرد مسلمان - اعم از زن و مرد - واجب عینی است . و واجب عینی مآلا به : اعتقاد و فعل و ترك بازمی گردد.

1- اعتقاد:

اعتقاد عبارتست از اعتقاد به شهادتین و اقرار و گواهی درونی به وحدانیت خداوند متعال و رسالت حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله ) و اعتقاد به حقایقی كه در مورد خداوند، واجب و یا نسبت به او ممتنع است ، و ایمان به امامت امام و باورداشت احكامی كه پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) - در مسائل مربوط به دنیا و آخرت - از جانب خداوند متعال به مردم ابلاغ كرده است ، مسائل و حقایقی كه با تواتر و از طریق ادله اطمینان بخش و یقین آفرین به ثبوت رسیده كه از جانب رسول اكرم (صلی الله علیه و آله ) می باشد.

تحصیل مازاد بر این مسائل از قبیل ادله متكلمین و تحقیق و كاوش در مباحث دقیق علم كلام ، به عنوان واجب كفائی - آنهم به منظور صیانت و پاسداری از دین مقدس اسلام و رفع شبهات معاندان و یاوه سرایان - بر مسلمین لازم می باشد.

2- فعل :

فعل و عمل عبارت از فراگرفتن واجبات نماز - البته در صورت مكلف بودن و رسیدن وقت نماز، و یا پیش از رسیدن وقت نماز به مقداری كه بتوان در آن مدت ، مراسم نماز را فراگرفت - كه در این صورت تعلم آن واجب می باشد.

شناخت احكام سایر تكالیف دیگر از قبیل : زكوة ؛ روزه ، حج ، جهاد، امر به معروف ، فراگرفتن آنها همانند نماز و به همان صورتی است كه در واجب عینی ذكر شد. و اما ابواب دیگر فقه مانند: عقود و ایقاعات ، تحصیل و آموختن احكام آنها در صورتی واجب عینی است كه بر حسب مقررات و اسباب مذكور در كتب فقه ، به این مرحله از وجوب برسد، و در غیر اینصورت آموختن آنها به صورت واجب كفائی خواهد بود.

تحصیل علم درباره حلال و حرام در رابطه با خوراكیها و نوشیدنی ها و ملبوسات و امثال آنها - كه انسان در زندگانی ناگزیر، بدانها نیازمند است - واجب عینی می باشد. و همچنین شناخت احكام مربوط به روابط زوجیت و همسری - برای كسانی كه دارای همسر هستند - و نیز حقوق بردگان ، برای كسانی كه دارای مملوك می باشند، در حد وجوب عینی است .

3- ترك :

این مسئله به همان موضوعاتی مربوط می گردد كه درباره فعل ، از آنها یاد كردیم تا از اموری اجتناب كند. از جمله مطالبی كه به مسئله ترك و اجتناب ، ارتباط دارد - و بلكه باید به عنوان مهمترین موضوعات مربوط به ترك ، تلقی گردد، همانطوریكه در آغاز این كتاب آوردیم - فراگرفتن حقایقی است كه انسان در سایه آنها می تواند قلب خویش را از صفات مهلك و كشنده شخصیت انسانی از قبیل : ریاء، حسد، عجب و خودستائی ، تكبر و امثال آنها تصفیه و پاكسازی كند.

مسائل مربوط به این مطلب در علم جداگانه دیگری مورد بحث و بررسی قرار گرفته است ، علمی كه پرارزش ترین و شكوهمندترین علوم و دانشها به شمار می آید. ولی متاءسفانه این علم (یعنی علم اخلاق ) آنچنان رو به اندراس و فرسودگی نهاده كه گویا اثری از آن به چشم نمی خورد. و چون فراگرفتن علم اخلاق و اینگونه واجبات عینی باید قبل از بلوغ انجام گیرد - به خاطر آنكه وقت و فرصت افراد پس از بلوغ ، بسیار كوتاه می باشد - لذا بر هر ولی و سرپرست خانواده ای لازم است كه زیردستان و فرزندان خود را از باب (حسبه )(561) تحت تعلیم اخلاقی قرار دهد. بلكه بر حسب دستوریكه وارد شده است باید هر فردی از افراد خانواده - اعم از زن ، مرد و فرزند - را با تعلیمات اخلاقی مجهز ساخت تا بدینوسیله موجبات نجات آنان را از آتش دوزخ به ثمر رسد.

خداوند متعال در قرآن كریم فرموده است :

(( (قوا انفسكم و اهلیكم نارا))) (562)

از مؤ منان ، سعی كنید كه خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ ، صیانت نمائید.

امیرالمؤ منین (علیه السلام )(563) و گروهی از مفسرین (564) درباره این آیه گفته اند: (حقایقی را به افراد خانواده خود تعلیم دهید تا آنها در ظل آن در روز قیامت از آتش دوزخ رهائی یابند).

پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) فرمود: (همه شما (اعم از خواص و توده مردم )، نگاهبان هستید و تمام شما مردم نسبت به زیردستان خویش دارای رسالت و مسئولیت می باشید)(565) .

ب - واجب كفائی :

عبارت از علومی است كه مردم در اقامه دین و آئین خود، ناگزیر از تحصیل آن ها می باشند از قبیل : حفظ قرآن و حدیث ، و فراگرفتن علوم قرآنی ، و علوم حدیث ، و اصول فقه ، و علوم عربیت ، و شناخت راویان حدیث و معرفت احوال آنها، و شناسائی اجماع . و نیز علوم و فنونی كه افراد جامعه در مسئله تاءمین معیشت و زندگانی خود بدانها نیازمندند از قبیل پزشكی و حساب و فنون و صنایع ضروری دیگر مانند: خیاطی ، كشاورزی و حتی حجامت (و جراحی ) و امثال آنها، (تحصیل اینگونه علوم و فنون ، واجب كفائی است ).

فرع

برخی از علماء معتقدند كه واجب كفائی دارای فضیلت و شرافت فزونتری نسبت به واجب عینی است ؛ زیرا در صورت قیام عده ای از افراد مكلف در مقام اداء واجب كفائی ، از بركات قیام و انجام وظیفه آنها، همه مردم مسئول و مكلف ، از گناهی - كه ممكن بود احیانا به خاطر ترك چنان واجباتی دامنگیر آنان گردد - مصونیت می یابند. برخلاف واجب عینی كه در مورد آن ، فقط كسی مصون از گناه است كه بدان قیام می كند (و با قیام او در اداء تكلیف ، دیگران در صورتیكه شخصا آنرا ترك كنند، از گناه مصون نمی باشند).

ج - سنت و وظائف مستحب :

اینگونه اعمال عبارتند از فراگرفتن نوافل و عبادات و آداب مستحب دینی و تحصیل مسائل والای معنوی و مكارم اخلاق و امثال آنها از آدابی كه الزامی نیستند. می توان فراگرفتن علم هیاءت را - به منظور پی بردن به عظمت خداوند متعال - و نیز تحصیل علوم وابسته به هیئت از قبیل : هندسه و سایر علوم مربوطه را به عنوان انجام یك سنت و وظیفه مستحب تلقی كرد.

د - علومی كه تحصیل آن ها مطلقا و یا به طور مشروط حرام است :

گذشته از این علوم ، دانشهای دیگری وجود دارد كه برخی از آنها مطلقا حرام است از قبیل : سحر و شعبده و برخی از آراء فلسفی . و بالاخره هر علم و دانشی كه تحصیل آنها موجب برانگیختن شك و تردید نسبت به مبانی دین می گردد، تعلم و فراگرفتن آنها حرام می باشد.

برخی از علوم ، دارای حرمت مشروط هستند، مانند علم احكام نجوم و رمل كه آموختن اینگونه علوم - در صورت اعتقاد به تاءثیر، و به واقعیت پیوستن آن - حرام می باشد. ولی به شرط آنكه شخص در طی تحصیل آنها معتقد به این حقیقت باشد كه هر اثر و امری ، مستند به خداوند متعال است و به فرمان خداوند متعال - بر حسب جریان عادی و طبیعی - نجوم و رمل دارای علیت در پاره ای از آثار مربوط می باشد و می توان بدانها تفاءل زد، فراگرفتن آنها با چنین شرائطی ، مباح خواهد بود.

ه - - دانشهائی كه تعلیم و تعلم آنها مكروه است :

فراگرفتن برخی از معارف و آگاهیها، مكروه می باشد از قبیل آموختن اشعار (مولدین )(566) كه محتوای آنها شامل غزل و مطالبی است كه موجب وقت گذرانی به بطالت در كار بیهوده و بی ثمر، و تضییع عمر می گردد و هیچ نفع و سودی بر آنها مترتب نیست .

و - علوم و دانشهای مباح :

برخی از علوم - از لحاظ تعلیم و تعلم - مباح است (یعنی تحصیل و عدم تحصیل آنها مساوی است ، به مطلوب است و نه نامطلوب ) مانند شناخت تواریخ و رویدادهای مربوط به زمان گذشته و اشعاری كه از یاوه گوئیها و غزلسرائیها عاری است و موجب اتلاف عمر نمی باشد، و نیز مطالب واجب و الزام آور در آنها مطرح نشده است از قبیل اشعار عربی (عربهای عاربه )(567) و قصائد اصیل در زبان عربی كه در خور احتجاج و استشهاد به آنها در رابطه با عبارات كتاب و سنت می باشد؛ و لذا است كه می توان اینگونه اشعار را از ملحقات و مطالب وابسته به علم لغت برشمرد.

علوم و معارف دیگر از قبیل : طبیعیات و ریاضیات و صنایع و فنون دیگر، اكثر آنها - ذاتا و با توجه به خود آنها - مباح می باشد، و احیانا ممكن است آنها را به عنوان معارف و دانشهای مطلوب و مستحب تلقی كرد؛ چون فراگرفتن این علوم ، موجب تكمیل نفس و آمادگی برای تحصیل علوم دینی می گردد، و از رهگذر فراگرفتن آنها قوه نظری و نیروی اندیشه انسان نیز تقویت می شود. و گاهی فراگرفتن همین علوم - در صورتیكه صرف وقت برای تحصیل آنها مستلزم كوتاهی ورزیدن و سهل انگاری در تحصیل واجبات عینی و واجبات كفائی گردد - حرام خواهد بود؛ چنانكه این وضع و حالت برای برخی از افراد محروم و بی خبر از حقایق دینی ، در زمان ما پیش می آید (كه به علت اشتغال و سرگرم شدن به مباحات و مستحبات ، تكالیف ضروری و واجبات را از دست می نهند).

باید گفت : اگر كسی در علومی كه آلت و ابزار و وسیله برای ورود در علوم شرعی و دینی است بیش از اندازه مورد نیاز و فزنتر از حد ابزاری آن ، سرگرم گردد با توجه به اینكه اشتغال به علوم دینی ، به علت آنكه مردم كاملا بدان قیام نمی كنند، در حد وجوب خود باقی است - لذا اشتغال به اینگونه علوم آلی و ابزاری در این شرائط، حرام خواهد بود.

مسئله توضیح و گزارش اقسام و انواع علوم و دانشها و بیان تفصیلی احكام و مقررات مربوط به آنها، مسئله ای است كه باید در جای دیگر مورد بحث و تحقیق قرار گیرد؛ زیرا بررسی اینگونه مطالب از حدود و مشخصات متناسب با موضوع این كتاب خارج است .

باید متوجه باشیم كه انحصار علوم دینی به علوم چهارگانه (اصول دین یا علم كلام . علم به كتاب یا علوم قرآنی . علم حدیث . و فقه )، اصطلاح خاص گروهی از دانشمندان است ؛ و لذا برخی از علماء، علوم دینی را به سه علم اخیری تقسیم كرده اند.

امكان دارد كه هر گونه علم واجب و مستحب را به همین اصطلاح خاص ، ارجاع داد، و چنین ارجاعی بلااشكال است ، چون اینگونه واژه ها، صرفا به عنوان اصطلاح اهل فن تلقی می شود كه به خاطر مناسبات ویژه ای استعمال می گردد. خداوند متعال از هر كسی نسبت به حقایق ، آگاه تر می باشد.